آه ای به تو زیبنده،سرداری و سالاری
وز شان تو شرمنده،منشور علمداری
از قصه ی آن دست پی کرده،غم آورتر
افسانه دندان و مشک است و گران باری
همراه عطش رفتی تا اسب و چو پر شد مشک
بی مزمزه ای حتی،برگشتی از آن جاری
بردی به لب آن مشت پر آب و ننوشیدی:
"اول همه آنگه من!"این رسم تو بود آری!
درس از تو گرفت آری،هرکس که به جانبازی
با خون خود امضا کرد منشور فداکاری
ای ماه بنی هاشم،ای ماه فلک گردان!
وی ماه فلک، گردان، گردت به هواداری
شعر از: حسین منزوی
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
شهداء شرمنده ایم ،
شعر در متن ،
،