زندگينامه امام علي بن ابي طالب (ع)
نام: على بن ابي طالب.
كنيه: ابوالحسن، ابوالحسين، ابو تراب، ابو السبطين و الريحانتين.
ألقاب: اميرالمؤمنين، سيّد الوصيين، سيّد المسلمين، سيّد الأوصياء، سيّد العرب، خليفة رسول الله، امام المتّقين، يعسوب المؤمنين، صهر رسول الله، حيدر، مرتضى، وصى، و... .
منصب: معصوم دوم و امام اوّل شيعيان و خليفه چهارم مسلمانان.
تاريخ ولادت: سيزده رجب سال 30 عام الفيل، 23 سال پيش از هجرت پيامبر اسلام (ص)
محل تولد: مكه معظّمه، داخل كعبه، در بيت الله الحرام (در سرزمين كنونى عربستان سعودى)
تولد در خانه كعبه، فضيلتى است مخصوص حضرت على (ع)، و خداى متعال، تنها به وى چنين امتيازى را كرامت نموده است. نه پيش
از او و نه پس از او، براى هيچ فردى چنين فضيلتى محقق نشده است.
نَسبَ پدرى: ابى طالب (عبد مناف) بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف.
حضرت ابوطالب (ع) پس از پدرش، عبدالمطلب، به مدت 44 سال كفيل و پشتيبان حضرت محمد (ص) بود و در ظهور و گسترش اسلام
كمكهاى شايانى به آن حضرت نمود و ايشان را از گزند و كيد و كين قريش در امان داشت و بهتر از فرزندان خويش از او حمايت كرد.
مادر: فاطمه بنت اسد بن هاشم.
حضرت على (ع) و برادرانش نخستين هاشميانى بودند كه از پدر و مادر هاشمى تولد يافتند. مادرش (فاطمه بنت اسد) از بانوان بزرگ
صدر اسلام و از نخستين زنانى بود كه پس از خديجه كبرى (س) به پيامبر اسلام (ص) ايمان آورد. حضرت محمد(ص) از سن هشت
سالگى در دامن پرمهر اين بانوى مجلّله تربيت يافت و بيش از چهل سال از خدمات و حمايتهاى او بهرهمند بود. وى در اين مدت نقش
مادر پيامبر (ص) را بر عهده داشت.
فاطمه بنت اسد به همراه خاندان پيامبر اكرم به مدينه مهاجرت كرد و در همان جا وفات يافت. پيامبر اكرم (ص) در وفات او اندوهگين
شده و با دست خود و با پيراهن خود، او را كفن كرد و بر وى نماز خواند و به خاك سپرد. سپس ولايت فرزندش، على (ع( را بر وى
تلقين فرمود و اين دعا را در حقش از خداى منان مسئلت نمود:
اللّهُ الَّذى يُحْيي وَيُميتُ وَهُوَ حَىٌّ لا يَمُوتُ اِغْفِرْ لِأُمّي فاطِمَةَ بِنْتَ اَسَدٍ، وَلَقِّنها حُجَّتها، وَوسّعْ عَلَيْها مَدْخَلَها، بِحَقِّ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ وَالْاَنْبِياءِ الَّذينَ مِنْ قَبْلي فَاِنَّكَ اَرْحَمُ الرَّاحمينَ.(1)
مدت امامت: از زمان رحلت پيامبر اكرم (ص)، در 28 صفر سال يازدهم هجرى تا 21 رمضان سال 40 هجرى، به مدت 30 سال، كه در
پنج سال آخر زندگى خلافت مسلمانان را نيز بر عهده داشت.
تاريخ و سبب شهادت: 21 رمضان سال 40 هجرى، بر اثر ضربت شمشير مسمومى كه عبدالرحمن بن ملجم مرادى (از بازماندگان خوارج
نهروان) در شب 19 رمضان بر فرقش فرود آورده بود.
محل دفن: نجف اشرف، در سرزمين عراق.
نظر به اين كه حضرت على (ع) از خباثت باطن بنى اميّه و خوارج عصر خويش آگاه بود، سفارش كرد محل قبرش پنهان بماند تا مورد
اهانت و هتك حرمت دشمنان قرار نگيرد. به همين دليل، قبر شريف ايشان تا عصر خلافت منصور عباسى مخفى بود و در آن زمان، امام
جعفر صادق (ع) آن را آشكار ساخت و مزار شيعيان و عدالت جويان جهان قرار داد.
همسران: 1. فاطمه زهرا، دختر رسول اللّه (ص)، 2. أمامه بنت أبى العاص، 3. خوله حنفيه 4. امّ البنين بنت حزام، 5. أسما بنت عميس،
6. ليلى بنت مسعود، 7. امسعيد بنت عروه، 8. محياة بنت امرء القيس. و چند ام ولد.
اميرالمؤمنين على (ع) تا هنگامى كه فاطمه زهرا (س) زنده بود، همسر ديگرى برنگزيد. نخستين بانويى كه افتخار همسرى آن حضرت،
پس از شهادت فاطمه زهرا(س) را پيدا كرد، أمامه دختر ابى العاص بود كه بنا به سفارش فاطمه زهرا(س) پا به خانه حضرت على (ع)
نهاد. مادر أمامه، زينب، دختر رسول اللّه (ص) و خواهر اعيانىِ (پدر و مادرى) فاطمه زهرا (س) بود.
به هنگام شهادت امام على (ع) در 21 رمضان سال 40 هجرى، چهارتن از همسران عقدىِ ايشان (به نامهاى: امامه، اُمّ البنين، اسماء،
ليلى) در قيد حيات بودند.
فرزندان: الف) پسران: 1. امام حسنمجتبى، 2. امامحسين، 3. محمد حنفيه، 4. عبدالله(اكبر)، 5. ابوبكر (محمد اصغر)، 6. عباس، 7.
عثمان، 8. جعفر، 9. عبداللّه (اصغر)، 10. يحيى، 11، عون، 12. عمر )أطرف)، 13. محمد اوسط، 14. محسن (كه به عقيده شيعيان،
پيش از تولد، در رحم مادرش، فاطمه زهرا (س) سقط شد(.
ب) دختران: 1. زينب كبرى، 2. امكلثوم كبرى، 3. رقيه، 4. ام الحسن، 5. رمله كبرى، 6. رمله صغرى، 7. ام هانى، 8. ميمونه، 9.
فاطمه، 10. زينب صغرى، 11. امكلثوم صغرى، 12. أمامه، 13. خديجه، 14. ام كرام، 15. ام سلمه، 16. ام جعفر، 17. جمانه، 18. نفيسه.
ميان تاريخ نگاران، در مورد تعداد فرزندان امام على (ع) اختلاف نظر وجود دارد. برخى تعداد آنان را بيش از آنچه ذكر شد و برخى
كمتر از اينان نقل كردهاند؛ اما همگى در اين باره متفقند كه نسل آن حضرت (ع) تنها از پنج فرزند استمرار يافت: امام حسن (ع)، امام
حسين (ع)، محمد حنفيه، ابوالفضل العباس و عمر أطرف. و ساير فرزندان ذكور آن حضرت، بدون نسل بودند.
اصحاب وياران: تعداد اصحاب و ياران اميرالمؤمنين (ع) بى شمار است. اسامى برخى از آنان در تاريخ ثبت شده و نام بسيارى از آنان را
كه خالصانه در تقويت و تحكيم حكومت عدل اسلامىِ آن حضرت تلاش نموده و در اين راه سر و جان باختند، جزخداى دانا كسى نمىداند.
در اينجا به نام برخى از اصحاب برجسته آن حضرت اشاره مىكنيم:
1. اصبغ بن نباته. 2. اويس قرنى. 3. حارث بن عبدالله همدانى. 4. حجر بن عدى. 5. رشيد هجرى. 6. زيد بن صوحان عبدى. 7. سليمان بن صرد خزاعى. 8. سهل بن حنيف. 9. صعصعة بن صوحان عبدى. 10. ابوالأسود دوئلى. 11. عبدالله بن عباس. 12. عبدالله بن بديل. 13. عبدالله بن جعفر. 14. عبدالله بن خبّاب. 15. عبدالله بن أبى طلحه. 16. عثمان بن حنيف. 17. عدى بن حاتم. 18. عقيل بن ابى طالب.
|
19. عمروبن حمق خزاعى. 20. قنبر. 21. كميل بن زياد. 22. مالك بن حارث نخعى. 23. محمد بن ابى بكر. 24. محمد بن أبى حذيفه. 25. ميثم بن يحيى تمار. 26. هاشم مرقال. 27. ابو ايّوب انصارى. 28. عبيدالله بن ابى رافع. 29. مقدادبن عمرو. 30. قيس بن سعد. 31. شريح بن هانى. 32. احنف بن قيس. 33. سعيد بن قيس. 34. مغيرة بن نوفل. 35. جعدة بن هبيره. 36. ابراهيم بن مالك اشتر.
|
37. هرم بن حيان. 38. ابوطفيل كنانى. 39. ابو هيثم بن تيهان. 40. ابو ثمامه صيداوى. 41. ابوذر غفارى. 42. ابو رافع. 43. ابو سعيد سعد بن مالك. 44. ابو عمره انصارى. 45. جابربن عبدالله انصارى. 46. جارية بن قدامه تميمى. 47. جندب بن عبدالله ازدى. 48. حبيب بن مظاهر. 49. حذيفة بن يمان. 50. رفاعة بن شداد. 51. سلمان فارسى. 52. سليم بن قيس. 53. محمد بن جعفر طيار. 54. خبّاب بن اَرَت.
|
زمامداران معاصر:
1. پيامبر اسلام حضرت محمد(ص)(1 - 11ق).
2. ابوبكر بن أبى قحافه (11- 13 ق.(.
3. عمربن خطاب (13- 23ق.(.
4. عثمان بن عفّان (23- 35 ق.(.
5. معاوية بن ابى سفيان (35- 60 ق.(.
پيش از هجرت پيامبر اكرم (ص) به همراهى اميرالمؤمنين على (ع) و ساير مسلمانان از مكه به مدينه، در شهر مكه و نواحى حجاز، حكومت واحدى نبود و تشكيلات سياسى أعراب، به قبيله و طايفه محدود مىشد. به همين دليل، نمىتوان حاكم نام دارى را پيش از تشكيل حكومت اسلامى در مدينة الرسول، معرفى كرد. زمامداران ياد شده، همگى پس از هجرت پيامبر (ص)، زمام امور را بر عهده گرفتند.
روابط پيامبر اسلام (ص) با امير المؤمنين، على (ع)
ميان پيامبر اكرم (ص) و امام على (ع) از آغاز تا پايان زندگى آن دو بزرگوار، روابط ويژهاى برقرار بود كه در اينجا به نمونههايى از آن اشاره مىكنيم:
پس از وفات عبدالمطلب، قيمومت حضرت محمد(ص) به عمويش ابوطالب واگذار گرديد. ابوطالب و همسرش، فاطمه بنت اسد، حضرت محمد(ص) را، كه از كودكى به ترتيب، پدر، مادر و جد خويش را از دست داده بود، در سن هشت سالگى به خانه خويش آورده و از او به سان فرزندانشان، بلكه بهتر از آنان، نگهدارى نمودند. محبّت و مهربانى با حضرت محمد(ص) تا پايان عمر آن دو ادامه داشت. هنگامى كه حضرت محمد(ص) با حضرت خديجه(س) ازدواج كرد، زندگى مستقل و مشتركى ر اآغاز نمود؛ اما پيوند او با ابوطالب و همسرش، فاطمه بنت اسد و فرزندانشان هرگز قطع نگشت.
در سن سى سالگى حضرت محمد (ص)، آخرين فرزند ابوطالب به دنيا آمد. و ابوطالب وى را «على» نام نهاد. تولد على، در خانه كعبه، رويدادى معجزه آسا و بىسابقه بود. حضرت محمد (ص) از على، در سنين نوزادى مراقبت مىكرد، بههنگام خواب، گهوارهاش را حركت مىداد، شير در كامش مىريخت و در برخى مواقع بدنش را مىشست و او را در آغوش مىگرفت. و به اين صورت، از آغاز زندگى، او را با ألطاف و مهربانىهاى خويش آشنا كرد.
هنگامى كه در مكه خشكسالى و قحطى به وجود آمد و تحمل هزينه زندگى عائله ابوطالب بر وى دشوار شد، حضرت محمد(ص) از او خواست تا على را به خانه خويش برد و به اتفاق خديجه از او نگهدارى كند. از آن زمان به بعد، هميشه على بههمراه حضرت محمد(ص) بود. در خانه، در سفر و در هر جايى كه او بود، على نيز بود.
آن حضرت، در هر سال، حدود يك ماه در غار حرا به عبادت و نيايش مىپرداخت. رابط بين آن حضرت و خديجه، على بود و بسا تنها انيس او در آن غار نيز على بود و بس. حضرت محمد(ص) در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شد. نخستين زنى كه به وى ايمان آورد، خديجه و نخستين مردى كه ايمان آورد، على (ع) بود. بيشتر اوقات، اين سه نفر در كنار كعبه، به عبادت و خواندن نماز جمعى مىپرداختند كه براى ديگران شگفتانگيز بود. هنگامى كه حضرت محمد (ص) از جانب خدا با پيام «وَ اَنْذِرْ عَشيرَتَك الاقرَبينَ»(2) مأموريت يافت كه طايفه و عشيره خويش را پيش از ديگران ارشاد نمايد و آنان را به اسلام دعوت كند، هيچ كس دعوت آن حضرت را لبيك نگفته و حتى برخى از آنان سخنان ايشان را به استهزا گرفتند. در آن جمع، تنها على(ع) دعوت اسلام و پيامبر (ص) را پذيرفت. پيامبر اكرم (ص) دست على (ع) را گرفت و فرمود: «اِنَّ هذا اَخى و وَصيّى وَ خَليفَتى؛(3) اين، برادر، وصى و خليفه من است.».
از اين زمان، كه جز خديجه (س) و على (ع) كسى به پيامبر (ص) ايمان نياورد، على(ع) به عنوان وصى و خليفه آن حضرت معرفى مىشد. اين مسئله، يك أمر عاطفى نيست، بلكه فرمان الهى است كه از طريق پيامبر خدا ابلاغ گرديد. از اين تاريخ، مسؤوليت على (ع) نسبت به اسلام و پيامبر خدا (ص) سنگينتر شده و احساس وظيفه بيشترى مىكرد. هر چه از عمرش مىگذشت و دوران نوجوانى را پشت سر مىگذارد و به مرحله جوانى مىرسيد، عشق و علاقه او به پيامبر اكرم(ص) افزونتر شده و دفاعش از محمد (ص) جدىتر و شديدتر مىگرديد.
اوج ايثارگرىهاى على (ع) براى پيامبر اكرم (ص)، در مكه معظمه، در ليلةالمبيت است، هنگامى كه سران قريش پس از مشورتهاى بسيار، در دارالنّدوه، به اين نتيجه رسيدند كه چهل نفر از طوايف وقبايل گوناگون مكه، شبانه به خانه پيامبر اكرم (ص) هجوم آورده و او را با شمشيرهاى خويش قطعه قطعه كنند و براى هميشه، صداى اسلام را خاموش كنند. پيامبر اكرم (ص) براى خنثى سازى نقشه آنان، شبانه از خانه خارج و به غار ثور پناهنده شد و على (ع) براى فريب دشمن، داوطلب شده و در بستر پيامبر (ص) خوابيد تا دشمنان از گريز پيامبر (ص) مطلع نشوند.
در اواخر شب، مأموران قريش با شمشيرهاى برهنه وارد اتاق پيامبر شده و به خيال خود، به طور گروهى، قصد حمله به آن حضرت را نمودند؛ ناگهان على (ع) از بستر پيامبر (ص)، برخاست و با آنان به مشاجره پرداخت. مهاجمان كه سراسر وجودشان را خشم فرا گرفته بود، على (ع) را رها كرده و براى يافتن پيامبر (ص) به راه افتادند تا شايد او را بيابند و به قتل رسانند. قرآن مجيد درباره فداكارى على(ع) در ليلة المبيت مىفرمايد: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرى نَفْسَه أبْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»(4).
و هنگامى كه پيامبر (ص) به مدينه مهاجرت فرمود، على (ع) مأموريت يافت كارهاى برزمين مانده پيامبر(ص) را در مكه سامان بخشد، بدهكارىهاى ايشان را بپردازد و خاندانش، از جمله دخترش، فاطمه زهرا (س) را از مكه به مدينه كوچ دهد.
در مدينة الرسول، كه نخستين پايههاى حكومت اسلامى به دست تواناى پيامبر اكرم (ص) و مجاهدتهاى وصفناپذير صحابه ومسلمانان صدر اسلام بنا نهاده شده بود، نقش على (ع) پس از حضرت محمد (ص) نقش حساس و تعيين كنندهاى بود، به ويژه پس از آنكه على (ع) به دامادىِ پيامبر اكرم (ص) مفتخرشد و بانوى بانوان عالم، حضرت فاطمه زهرا (س) به همسرىِ آن حضرت در آمد.
دفاع على (ع) از پيامبر اسلام (ص) در جنگها و غزوات آن حضرت و مبارزه با دشمنان كينه توز اسلام، حقيقت انكار ناپذيرى است كه در تاريخ شيعه و اهل سنّت ثبت و درج گرديده است.
رشادتهاى على (ع) در جنگهاى بدر، احد، خندق، خيبر، حنين و ساير غزوات و سريهها، اسلام را بيمه نمود و از گزند مشركان و بدخواهان رهايى بخشيد. اين گونه فداكارى و رشادتها در اعتلاى پرچم اسلام و برپايىِ نظام توحيدىِ اسلامى، علاقه متقابل پيامبر (ص) و على (ع) را دو چندان مىكرد. تعابيرى كه از آن حضرت درباره على (ع) نقل شده است، گوياى شخصيت و قرب على (ع) به خدا و رسول خدا (ص) است. به عنوان نمونه، در جنگ خندق (احزاب) هنگامى كه على(ع) براى مبارزه، در برابر عمرو بن عبدود قرار گرفت، پيامبر اكرم (ص) فرمود:
بَرَزَ الْايمانُ كُلُّهُ اِلىَ الشِّركِ كُلِّه(5)؛ تمام ايمان در برابر تمام شرك به مبارزه برخاسته است.
پس از آن كه على(ع) با پيروزى و كشتن دشمن خيره سر، از ميدان نبرد بيرون آمد و صداى تكبير مسلمانان فضاى مدينه را معطر ساخت، پيامبر اكرم(ص) درباره على(ع) فرمود:
ضَرْبَةُ عَلىٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَيْن؛(6)ارزش شمشيرى كه على در روز خندق بر دشمن فرود آورد، از عبادت جهانيان بيشتر است.
سرانجام در سال دهم هجرى، پس از پايان يافتن مراسم فريضه حج و باز گشت حجاج به شهرهاى خويش، پيامبر اكرم (ص) پيش از رسيدن به وطن، مأموريت يافت على(ع) را به عنوان جانشين و خليفه پس از خويش معرفى كند:
يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ؛(7)
اى پيامبر! آنچه از پروردگارت (درباره ولايت على) به تو رسيده است، به مردم ابلاغ نما.
سپس در خطاب به پيامبر (ص)، آمده است:
وَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ؛(8)
اگر آن را انجام ندهى (على را به ولايت برنگزينى) رسالت خويش را به پايان نرساندهاى. و خداوند تو را از مردم (آنانى كه با ولايت على مخالفند) ايمن خواهد داشت.
به همين منظور، پيامبر اسلام در ميانه راه مكه و مدينه، در موضعى به نام «غديرخم» كه در سه ميلى «جحفه» قرار دارد، حاجيان و همراهان خويش را گرد آورده و با اين عبارت، على (ع) را به ولايت و جانشينى خويش معرفى كرد:
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَليٌ مَوْلاهُ، اَللّهُمَ وَالِ مَنْ والاه وَعادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَه؛(9)
هر كس كه من مولاى او و أولى به نفس او هستم، اين على مولاى او و أولى به نفس او است. بار خدايا! دوست باش با هر كسى كه با على دوست باشد، و دشمن باش با هر كسى كه با او دشمن باشد! يارى كن كسى را كه او را يارى دهد و واگذار كسى را كه او را واگذارد!
به اين صورت، حضرت على (ع) به عنوان جانشين پيامبر (ص) معرفى شد و به دستور رسول خدا (ص) مردم مأمور شدند در خيمه حضرت على (ع) گرد آمده و اين منصب را به وى تبريك و تهنيت گويند. از ميان مردم، بيش از همه، عمربن خطاب در گفتن تبريك و تهنيت مبالغه مىكرد. او خطاب به آن حضرت گفت: «بَخٍّ بَخٍلَكَ يا عَليّ! اَصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَمَوْلى كَلِّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ».(10)
پس از بازگشت به مدينه، چند ماهى نگذشته بود كه رحلت جانگداز پيامبر اسلام(ص) مسلمانان را در اندوهى بزرگ فرو برد و ابر سياه فقدان پيامبر (ص) بر سر مسلمانان سايه افكند. در هنگامى كه حضرت على (ع) با مساعدت برخى از خويشاوندان خود و بنا به سفارش پيامبر اكرم (ص) به كار غسل و كفن نمودن بدن مطهر آن حضرت سرگرم بود، برخى از صحابه در سقيفه بنى ساعده گرد آمده و درباره جانشينىِ پيامبر اكرم (ص) به رايزنى و مجادله پرداختند و سرانجام، ابوبكر بن ابى قحافه را به عنوان نخستين خليفه برگزيدند و حق على (ع) را كه از جانب پيامبر اكرم(ص) به آن تصريح شده بود، ناديده گرفتند. پيامبر اكرم (ص) در حيات با بركت خويش بارها اين موضوع را پيش بينى كرده و براى پيشگيرى از آن، به مردم درباره مقام و منزلت على (ع) آگاهى مىداد. روايت ذيل نمونهاى از سخنان پيامر اسلام(ص) درباره حضرت على (ع) است كه ابراهيم بن ابى محمود از امام رضا (ع) و ايشان از پدر و اجدادش نقل مىكند:
عَنْ عَليّبْنِ الْحُسَيْنِ (ع) قالَ: قالَ رَسُولُ اللَّه صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ: يا عَلىّ أنْتَ الْمَظْلُومُ مِنْ بَعْدي، فَوَيْلٌ لِمَنْ ظَلَمَكَ وَاعْتَدى عَلَيْكَ وَطُوبى لِمَنْ تَبَعَكَ وَلَمْ يَخْتَرْ عَلَيْكَ...(11)؛
اما زين العابدين (ع) فرمود: پيامبر اكرم (ص) خطاب به امام على بن ابىطالب (ع) فرمود: اى على! پس از من تو مظلوم هستى. پس واى به حال كسى كه به تو ستم و تعدى نمايد و خوشا به حال كسى كه از تو پيروى كرده و عليه تو اختيار نكند.
اى على! تو پس از من مبارزه خواهى نمود. پس واى به حال كسى كه باتو نبرد كند و خوشا به حال كسى كه در ركاب تو بجنگد.
اى على! تو همانى كه به كلام من سخن مىگويى و با زبان من تكلّم مىكنى. پس واى به حال كسى كه كلام تو را رد كند و خوشا به حال كسى كه سخن تو را بپذيرد.
اى على! تو پس از من سرور اين امتى و پيشواى آنان و جانشين من در بين آنان هستى. كسى كه از تو جدا شود، روز قيامت از من جدا خواهد شد. كسى كه با تو باشد، روز قيامت با من خواهد بود.
اى على! تو نخستين ايمان آورنده به من و تصديق كنندهام هستى. و تو اولين كسى هستى كه در كارم به من كمك كردى و همراه من با دشمنم جنگيدى. و تو نخستين نمازگزار با من بودى در حالى كه مردم در آن هنگام در غفلت نادانى بودند.
اى على! تو اولين كسى هستى كه با من از زمين برانگيخته مىشوى و نخستين كسى كه با من از صراط مىگذرى. و خداى من، عزّوجلّ، به عزّتش سوگند ياد كرده است كه از صراط نمىگذرد مگر كسى كه برات ولايت تو و امامان از فرزندانت را داشته باشد. و تو نخستين فردى هستى كه بر حوض من (كوثر) وارد مىشوى كه دوستانت را از آن سيراب و دشمنانت را از آن باز مىدارى.
و هنگامى كه در مقام محمود جاى گرفتم، تو همنشين من هستى كه از دوستان ما شفاعت كنى و تو از آنان شفاعت مىكنى. و تو نخستين كسى هستى كه در بهشت داخل مىشوى و پرچم من، كه لواى حمد است، بر دست تو است. و اين پرچم، هفتاد شقّه است كه هر شقّه آن وسيعتر از خورشيد و ماه است. و تو صاحب درخت طوبى در بهشت هستى كه ريشهاش در خانه تو و شاخه هايش در خانههاى شيعيان و دوستداران تو است.
روابط امام على (ع) با خلفا
پس از رحلت جانسوز پيامبر اسلام (ص) در حالى كه حضرت (ع) با تعدادى از خواص به تجهيز جنازه آن حضرت مشغول بودند، گروهى از انصار و مهاجران، در سقيفه بنى ساعده تجمع كرده و درباره زمامدار پس از پيامبر (ص) به گفتگو پرداختند. گروه مهاجر با تمسك به مسئله سبقت در اسلام و نزديكى به پيامبر (ص)، خلافت را از آن خود دانسته و ابوبكر بن ابى قحافه را به عنوان خليفه رسول اللّه(ص) انتخاب كردند.
مهاجران و انصار، كه فرمان خدا و رسولش (ص) درباره ولايت و حكومت امام على (ع) (در غدير خم) را ناديده گرفته بودند، در تحكيم پايههاى حكومت خليفه اوّل كوشيدند و همگان را به بيعت با وى ترغيب نمودند و مخالفان سقيفه بنى ساعده را با تهديد وادار به انقياد و تسليم كردند. در اين ميان، حضرت على (ع) و بزرگان بنىهاشم و برخى از صحابه پيامبر (ص) كه يقين به رهبرى و ولايت امام على (ع) داشتند، از بيعت با ابوبكر امتناع كرده و با تحصن در خانه فاطمه زهرا (س) مخالفت خود را با خلافت ابوبكر اعلام نمودند؛ اما رفتار حكومت با آنان خشونتآميز بود، به طورى كه براى بيرون بردن حضرت على (ع) و طرفداران ولايت ايشان، درِ خانه فاطمه (س) را آتش زدند و به خانهاى كه پيامبر (ص) بدون اجازه وارد آن نمىشد، هجوم آورده و با بىحرمتىِ تمام، حضرت على (ع) و يارانش را به مسجد برده و مجبور به بيعت ساختند. در اين هجوم وحشيانه، حضرت فاطمه، دختر رسول خدا(ص) آسيب فراوانى ديد و بر اثر آن، حملش سقط گرديد.
حضرت على (ع) پس از تثبيت حكومت ابوبكر، چارهاى جز سكوت و كنارهگيرى از سياست نديد. به همين دليل، حدود 25 سال، در عين راهنمايى و يارى رسانى به مسلمانان و خلفاى سهگانه، خانهنشينى را اختيار و با كرامت نفس، از گرفتن حق مسلّم خويش چشمپوشى كرد. خلفاى سهگانه (ابوبكر، عمر و عثمان) كه امام على (ع) را آينه تمام نماى پيامبر (ص) دانسته و رقيب خويش مىپنداشتند، از گوشهگيرى و خانهنشينى آن حضرت استقبال كرده و او را با ترفندهاى گوناگون، از صحنه سياست و حكومت خارج نمودند.
رويدادهاى مهم
1. تولد حضرت على(ع) در خانه خدا(كعبه)، در سيزده رجب سال سىام عامالفيل.
2. درخواست حضرت محمد (ص) از عمويش، ابوطالب براى بردن فرزند كوچكش، على (ع) به خانه خويش، و تلاش آن حضرت و همسرش خديجه كبرى براى تربيت و پرورش حضرت على (ع).
3. گرويدن همزمان خديجه كبرى (س) و حضرت على (ع) به اسلام و پيامبر اكرم(ص)، در نخستين روزهاى بعثت.
4. همراهى حضرت على (ع) با پيامبر (ص) در غار حرا.
5. اقتداى خديجه كبرى (س) و حضرت على (ع) به نماز پيامبر اسلام (ص) در مسجد الحرام.
6. محاصره خاندان عبدالمطلب در شعب ابىطالب، به مدت سه سال، به جرم پشتيبانى از حضرت محمد (ص).
7. درگذشت ابوطالب، پدر حضرت على (ع) در مكه معظمه، پس از رهايى از محاصره در شعب ابىطالب، و اندوه پيامبر (ص) در وفات او.
8. خوابيدن على (ع) در بستر پيامبر اسلام (ص)، در ليلة المبيت.
9. ديدار على(ع) با پيامبراكرم(ص) در غار ثور(پنهانگاه پيامبر(ص) در شب هجرت).
10. دستور پيامبر(ص) به على(ع) در بازگرداندن امانتهاى مردم كه نزد پيامبر(ص) بود، اداى ديون آن حضرت و آوردن خاندان پيامبر(ص) از مكه به مدينه (در ايّام هجرت).
11. ايجاد پيمان برادرى بين هر دو نفر از مسلمانان در سال اول هجرى و عقد اخوت ميان پيامبر اسلام (ص) و على (ع) در مدينه.
12. ازدواج على (ع) با فاطمه زهرا (س)، دختر رسول خدا (ص)، در سال دوم هجرى در مدينه.
13. وقوع جنگ بدر ميان مسلمانان و قريش، در سال دوم هجرى و رشادتهاى على (ع) و حمزه سيدالشهداء در اين نبرد.
14. فداكارىهاى على (ع) در جنگ احد و محافظت از پيامبر اكرم (ص) در صحنههاى خطير اين جنگ در شوال سال سوم هجرى.
15. وفات فاطمه بنت اسد، مادر على (ع) در مدينه، در سال چهارم هجرى.
16. وقوع جنگ بنى مصطلق ميان مسلمانان و مشركان طايفه بنى مصطلق و دلاورىهاى على (ع) براى پيروزى پيامبر (ص) در اين نبرد، در شعبان سال پنجم هجرى.
17. محاصره مدينه توسط مشركان قريش و طايفههاى هم پيمان آنها و وقوع جنگ خندق (احزاب)، در شوال سال پنجم هجرى، و كشته شدن عمرو بن عبدود به دست على (ع) در اين نبرد.
18. وقوع جنگخيبر ميان مسلمانان و يهوديان، در سال هفتم هجرى، و كشته شدن مرحب و برادرش حارث و تعدادى از دلاوران يهود به دست على (ع) و كندن درِ دژ قموص (از دژهاى هفتگانه خيبر) توسط آن حضرت و پيروزى مسلمانان.
19. مأموريت على (ع) از سوى پيامبر اكرم (ص) براى نبرد با مشركان وادىِيابس، در سال هشتم هجرى، و پيروزى تحسين برانگيز حضرت على (ع) در اين نبرد (جنگ ذات السَلاسل).
20. اعطاى پرچم اسلام به على (ع) توسط پيامبر اكرم (ص)، در هنگام فتح مكه، در سال هشتم هجرى، و همراهى على (ع) با پيامبر اكرم (ص) در فرو ريختن بتها و مجسمهها از ديوار كعبه.
21. وقوع جنگ ميان مسلمانان و دو قبيله هوازن و ثقيف در وادىِ حنين، پس از فتح مكه، در سال هشتم هجرى، و رشادتهاى على (ع) در اين نبرد و كشته شدن چهل نفر از قهرمانان مشرك به دست آن حضرت.
22. وقوع جنگ تبوك ميان مسلمانان و وابستگان حكومت روم، در سال نهم هجرى، و باقى ماندن على (ع) به دستور پيامبر اكرم (ص) در مدينه، در غياب رسول خدا(ص).
23. نازل شدن سوره برائت، در سال نهم هجرى، و مأموريت على (ع) از سوى پيامبر اكرم (ص) براى ابلاغ اين سوره به مردم مكه.
24. همراهىِ حضرت على (ع)، فاطمه زهرا (س)، امام حسن (ع) و امام حسين(ع) با پيامبر اكرم (ص)، در جريان مباهله نصاراى نجران، در سال دهم هجرى.
25. اعزام حضرت على(ع) به يمن از سوى پيامبر اكرم(ص) در سال دهم هجرى.
26. مسافرت پيامبر اكرم (ص) و خاندان او و مسلمانان به مكه معظمه، براى انجام فريضه حج، در سال دهم هجرى (معروف به حجّة الوداع)، و پيوستن على (ع) به آنان پس از مراجعت از يمن.
27. انتصاب على(ع) به ولايت و خلافت مسلمين به دست پيامبر(ص) در مكانى به نام «غديرخم»، ميان مكه و مدينه، در بازگشت از سفر حجّةالوداع، در سال دهم هجرى.
28. رحلت جانگداز پيامبر خدا(ص)، در 28 صفر سال يازدهم هجرى، و تغسيل، تكفين و تدفين بدن مطهر آن حضرت توسط حضرت على (ع) و طايفه بنىهاشم، در مدينه طيّبه.
29. ناديده گرفتن حق امام على(ع) از سوى مهاجران و انصار در گزينش خليفه مسلمين، پس از رحلت پيامبر (ص).
30. امتناع امام على(ع)، فاطمه زهرا(س)، بنى هاشم و گروهى از صحابه سرشناس پيامبر اكرم(ص) با خلافت ابى بكر و اجتماع اعتراضآميز آنان در خانه فاطمه(س).
31. هجوم مأموران خليفه به دستور عمربنخطاب به خانه فاطمه (س) و سوزاندن درِ خانه و دستگير نمودن معترضان و بردن آنان به مسجد براى بيعت اجبارى با ابوبكر.
32. مصدوم و مجروح شدن فاطمه زهرا (س)، همسر امام على (ع)، در هجوم مأموران خليفه به خانه آن حضرت.
33. گرفتن باغ فدك از فاطمه زهرا (س) و على (ع) توسط زمامداران وقت و عدم اعتنا به اعتراض فاطمه زهرا (س).
34. اندوه شديد على (ع) در وفات مظلومانه فاطمه زهرا (س) پس از 45 روز بيمارى ممتد.
35. تلاش على(ع) در جمعآورىِ قرآن و تنظيم و تفسير آن، در ايّام خانهنشينى آن حضرت.
36. يارى رسانى امام على (ع) به خلفاى وقت، در حل معضلات اجتماعى و مسائل شرعى.
37. حضور على (ع) در شوراى شش نفرهاى كه عمر بن خطاب براى تعيين خليفه پس از خود برگزيد.
38. محروميت على (ع) براى بار سوم از رسيدن به خلافت اسلامى و واگذارىِ آن به عثمان بن عفان توسط اعضاى شوراى شش نفره منتخب عمر بن خطاب.
39. اعتراض برخى از صحابه و مسلمانان شهرها به رفتارهاى نارواى عمّال عثمان بن عفان و پشتيبانى حضرت على (ع) از خواستههاى به حق آنان.
40. تحريك مردم از سوى عايشه، مبنى بر عزل عثمان بن عفان از خلافت و كشتن وى.
41. اعتراض گروهى مسلمانان عليه عثمان و كشته شدن او در اين ماجرا،در سال 35 هجرى.
42. انتخاب على(ع) بهخلافت اسلامى با اصرار صحابه پيامبر(ص) و مسلمانان انقلابى، در تاريخ جمعه 25 ذى حجّه سال35هجرى، پس از كشته شدن عثمانبن عفان.
43. عزل حاكمان نالايق ولايات و جايگزينى حاكمان جديد توسط امام على (ع).
44. درخواست واگذارىِ حكومت عراق و يمن از امام على (ع) توسط طلحة بن عبيداللّه و زبير بن عوام و امتناع آن حضرت از انتصاب آن دو به حكومت.
45. تمرّد معاويةبن ابى سفيان از فرمان امام على(ع) و باقى ماندن او بر حكومت شام.
46. ناخشنودى عايشه، (همسر پيامبر اكرم (ص))، از انتخاب امام على (ع) به خلافت اسلامى.
47. عدم تحمل برخى شخصيتهاى مقيم مدينه از اعلام سياست حكومتىِ امام على (ع) در اجراى عدالت اجتماعى.
48. پيوستن طلحة بن عبيداللّه و زبير بن عوام، (از صحابه مشهور پيامبر (ص) و پيشكسوتان بيعت با امام على (ع))، و هواداران عثمان مقتول و ناراضيان حكومت امام على (ع) به عايشه و تجمع فتنهانگيز آنان در مكه.
49. اعلان جنگ عليه امام على (ع) توسط عايشه، طلحه، زبير و برخى از سرشناسان حجاز، و حركت آنان از مكه به سوى بصره.
50. اشغال بصره و عزل و شكنجه عثمان بن حنيف، عامل امام على (ع) در اين شهر، توسط سپاهيان عايشه (اصحاب جمل).
51. پشتيبانى پنهانى ابو موسى اشعرى (فرماندار كوفه) از اصحاب جمل، و مخالفت با امام على (ع) در اعزام نيروى جنگى براى دفع آشوب اصحاب جمل.
52. اعلام بسيج عمومى براى پشتيبانى از خلافت اسلامى و دفع آشوبهاى اصحاب جمل و خونخواهان عثمان، توسط امام على (ع).
53. اعزام سپاهيان و هواداران امام على (ع) از شهرهاى مختلف اسلامى به حوالى بصره، براى مبارزه با اصحاب جمل.
54. فراخوانى زبير به امر امام على(ع) و يادآورى سفارشهاى پيامبر (ص) به او، پيش از شعلهور شدن آتش جنگ جمل.
55. تأثر شديد زبير از يادآورىِ خاطرهها و سفارشهاى پيامبر (ص) به او درباره على (ع)، و پشيمانى او از راهاندازى جنگ جمل، و كنارهگيرى از سپاهيان.
56. كشته شدن زبير در خارج از معركه جنگ، به دست عمر بن جرموز، و تأثّر امام على (ع) از مرگ ذلّتبار وى.
57. نامهها و خطبههاى مكرر امام على (ع) به منظور ايجاد صلح و آرامش بين دو سپاه، و تلاش آن حضرت براى از بين بردن عصبيتهاى جاهلى و قومى، و عدم وقوع جنگ و خونريزى.
58. پاسخ منفى به امام على (ع) و اصرار بر خونخواهىِ عثمان و اعلام جنگ تمام عيار توسط اصحاب جمل عليه سپاهيان امام على (ع).
59. وقوع نبرد خونين جمل در بصره، در تاريخ جمادى الثانى سال 36 هجرى، و پيروزى سپاهيان امام على (ع) در اين نبرد با دلاورىهاى آن حضرت و امام حسن، امام حسين، محمد حنفيه، مالك اشتر، عمار ياسر و حدود 20 هزار مرد جنگى.
60. بخشودگى و آزادسازىِ اسيران اصحاب جمل پس از جنگ، و بازگرداندن عايشه به مدينه به فرمان امام على(ع).
61. انتقال مقر خلافت اسلامى از سوى امام على (ع) به كوفه، در سال 36 هجرى، پس از پايان جنگ جمل.
62. پيوستن برخى از اسيران آزاد شده اصحاب جمل و خونخواهان عثمان به معاوية بن ابى سفيان در شام.
63. تبادل نامهها و پيامها ميان امام على (ع) و معاوية بن ابى سفيان درباره خونخواهى از قاتلان عثمان، حكومت شام، شكاف در امّت اسلامى و غيره.
64. نبرد مالك اشتر نخعى (عامل امام على (ع) در نصيبين) با ضحاك بن قيس و عبدالرحمن بن خالد، فرماندهان سپاه معاويه و آزاد سازى حرّان، رقّه و جزيره به دست مالك اشتر.
65. اعلان جنگ معاويه (فرماندار شام) عليه اميرالمؤمنين على (ع) و اعزام نيروهاى جنگى از شام به عراق، در سال 36 هجرى، پس از خاتمه جنگ جمل.
66. خروج امام على(ع) از كوفه، براى مبارزه با سپاهيان معاويه، در شوال سال 36 هجرى.
67. تصرف نهر فرات به دست سپاهيان معاويه در صفين، پيش از ورود سپاهيان امام على (ع).
68. نبرد مالك اشتر نخعى، فرمانده سپاه امام على (ع)، با سپاهيان معاويه براى بازپسگيرىِ نهر فرات و پيروزى او در اين جنگ.
69. آغاز نبرد صفين ميان سپاهيان امام على (ع) و سپاهيان معاويه، از ذى حجّه سال 36 هجرى تا صفر سال 38 هجرى، به مدت يك سال و چند ماه.
70. شهادت عمار بن ياسر، اويس قرنى و چند تن از صحابه معروف پيامبر (ص) در نبرد صفين، به دست سپاهيان معاويه.
71. تهاجم عمومىِ سپاهيان امام على (ع) به سپاهيان معاويه، در يكى از شبها (معروف به ليلة الهرير) و تلفات سنگين شاميان در اين نبرد شبانه.
72. نيرنگ معاويه در لحظات حساس جنگ صفين به پيشنهاد عمرو بن عاص در بالا بردن قرآن بر سر نيزهها توسط پانصد نفر از سپاهيان شام، و درخواست پايان جنگ و دعوت سپاهيان عراق به حكميت قرآن.
73. فريب خوردن برخى از سرداران سپاه كوفه (مانند اشعث بن قيس و خالد بن معمر) در برابر دسيسههاى عمرو بن عاص، و ايجاد اختلاف در ميان سپاهيان امام على (ع) براى خاتمه جنگ.
74. فرمان مالك اشتر به سپاهيان خويش براى استمرار جنگ و نابودىِ سپاهيان شام و اعتنا نكردن به نيرنگهاى عمرو بن عاص.
75. تجمع اعتراضآميز فريب خوردگان نيرنگهاى عمرو بن عاص، در سراپرده امام على (ع)، و اصرار و فشار بر آن حضرت براى بازگشت مالك اشتر و اعلام پايان جنگ بين دو سپاه.
76. اعلام آتشبس ميان سپاهيان امام على (ع) و سپاهيان معاويه، و تعيين ابوموسى اشعرى و عمرو بن عاص از سوى دو سپاه براى حَكَميت، در صفر سال 38 هجرى.
77. حماقت ابو موسى اشعرى در برابر نيرنگهاى عمرو بن عاص، در مذاكرات دو جانبه، در دومة الجندل (يكى از شهرهاى آباد آن زمان عراق).
78. اعلام نتيجه مذاكرات دو جانبه حَكَمين، و فريب خوردن ابو موسى اشعرى از عمرو بن عاص و خيانت به اميرالمؤمنين على (ع).
79. پناهنده شدن ابو موسى اشعرى به مكه به دليل خيانتش به امير المؤمنين على(ع) در جريان حكميت.
80. پايان نبرد صفين، در شعبان سال 38 هجرى، با كشته شدن 45 هزار (و به روايتى نود هزار) نفر از سپاهيان معاويه و 25 هزار نفر از سپاهيان امام على (ع).
81. اعتراض گروهى از لشكريان امام على (ع) به جريان حكميت، و امتناع آنان از ورود به كوفه.
82. تجمع دوازده هزار نفر از معترضان (كه بعدها به خوارج شهرت پيدا كردند) در حرورا (دهكدهاى در دو ميلى كوفه) و نخيله (پادگان نظامىِ كوفه)، و نسبت شرك دادن به ساحت مقدس امام على (ع) و پيروان او.
83. عدم سختگيرىِ امام على (ع) نسبت به گفتارها و رفتارهاى اعتراضآميز خوارج در كوفه.
84. تلاشهاى امام على (ع) در ارسال پيام و سفير نزد خوارج، براى هدايت و روشنگرىِ آنان.
85. مناظره حضورى امام على (ع) با سران و فريب خوردگان خوارج، براى هدايت آنان.
86. ايجاد فتنه و فساد و كشتار مؤمنان، توسط خوارج، در عراق.
87. آغاز نبرد ميان سپاهيان وفادار به امام على (ع) و خوارج نهروان، در صفر سال 39 (و به گفته برخى از مورخان در سال 38) هجرى و پيروزىِ بزرگ امام على (ع) در اين نبرد.
88. كشته شدن ده نفر از ياران امام على (ع) و زنده ماندن نه نفر از خوارج در نبرد نهروان.
89. سوء استفاده معاويه از اختلاف ميان پيروان على (ع) و از جنگ نهروان، براى ايجاد ناامنى، كشتار و يغماگرى در شهرهاى اسلامىِ تحت حكومت امام على (ع).
90. اعزام ضحاك بن قيس توسط معاويه، به سرزمين عراق براى كشتار و ايجاد وحشت در ميان مردم.
91. اعزام بُسر بن ارطاة از سوى معاويه به سرزمين حجاز و يمن، براى ايجاد ناامنى، وحشت، و كشتار بىرحمانه حدود سى هزار نفر از مسلمانان بىگناه، و تأثّر شديد امام على (ع) و اعزام دو هزار سپاهى به فرماندهى جارية بن قدامه، براى مقابله با خونريزان شامى.
92. اعزام سفيان بن عوف، از سوى معاويه به شهرهاى هيت، انبار و مدائن، براى قتل و غارت و ايجاد ناامنى در ميان مردم، و اظهار نگرانىِ امام على (ع) از سستى و بىتحركى لشكريان خويش.
93. ايجاد اغتشاش و عصيانگرى در ميان برخى از قبايل مصر، و سختى كار بر محمد بن ابى بكر، عامل امام على (ع).
94. اعزام مالك اشتر نخعى از سوى امام على (ع) به مصر، براى فرو نشاندن اغتشاشات داخلى و تهاجمات خارجىِ معاويه و لشكريان شامى.
95. شهادت مالك اشتر در قلزم، پيش از رسيدن به سرزمين مصر، به دست عوامل معاويه، در سال 38 هجرى.
96. يورش سپاهيان معاويه به فرماندهىِ عمرو بن عاص به مصر و نبرد شديد ميان آنان و هواداران امام على (ع) به فرماندهىِ محمد بن ابى بكر، و كشته شدن محمد در اين نبرد و استيلاى شاميان بر مصر.
97. خطبههاى آتشين امام على (ع) براى تحريك كوفيان جهت مقابله با دسيسهها و فتنههاى شاميان.
98. اعلام بسيج عمومى توسط امام على (ع) و تجمع حدود چهل هزار نفر در پادگان كوفه، براى اعزام به جبهههاى جنگ عليه شاميان.
99. تجمع برخى از بازمانگان خوارج در مكه و پيمان سه تن از آنان (به نامهاى عبدالرحمن بن ملجم مرادى، برك بن عبدالله تميمى و عمرو بن بكر تميمى) براى ترور امام على (ع)، معاويه و عمرو بن عاص.
100. پيشگويى امام على(ع) از مرگ زودهنگام خويش، در ماه رمضان سال 40 هجرى.
101. زخمى شدن امام على (ع) در محراب مسجد كوفه، در نوزدهم رمضان سال 40 هجرى، با ضربه شمشير زهرآلودى كه عبدالرحمن بن ملجم مرادى بر فرق آن حضرت فرود آورد.
102. بىنتيجه بودن تلاشهاى پزشكان براى معالجه زخم سر امام على (ع) و شهادت آن حضرت، در شب 21 رمضان سال 40 هجرى (در سن 63 سالگى).
<
:: موضوعات مرتبط:
محبان الائمه،
،